معنی سه کپلی - جستجوی لغت در جدول جو
سه کپلی
سواری سه نفره
ادامه...
سواری سه نفره
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سه پای
(سِ)
بندروغ آب که میان آب نهند تا از گذرگاه بجائی دیگر روند. (فرهنگ اسدی چ پاول هورن)
ادامه...
بندروغ آب که میان آب نهند تا از گذرگاه بجائی دیگر روند. (فرهنگ اسدی چ پاول هورن)
لغت نامه دهخدا
تصویر سه کله
سه کله
کسی که سری بزرگ دارد
ادامه...
کسی که سری بزرگ دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر به کلی
به کلی
سراسر همه همگی
ادامه...
سراسر همه همگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سه پری
سه پری
((~. پَ))
تیری که سه پر مرغ داشته باشد، مجازاً، تیزرو
ادامه...
تیری که سه پر مرغ داشته باشد، مجازاً، تیزرو
فرهنگ فارسی معین
ده کپلی
سواری دو ترکه بر پشت حیوانات
ادامه...
سواری دو ترکه بر پشت حیوانات
فرهنگ گویش مازندرانی
رد کپلی
جفت و جور در آمدن از روی شانس و اتفاق اتفاقی، شانسی، به
ادامه...
جفت و جور در آمدن از روی شانس و اتفاق اتفاقی، شانسی، به
فرهنگ گویش مازندرانی
سه کیله
از توابع چهاردانگه ی هزارجریب بهشهر
ادامه...
از توابع چهاردانگه ی هزارجریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
سه قالی
سه قلو
ادامه...
سه قلو
فرهنگ گویش مازندرانی
سک کولی
لانه ی سگ، آلونک، خانه ی محقر
ادامه...
لانه ی سگ، آلونک، خانه ی محقر
فرهنگ گویش مازندرانی
یک کپلی
سواری یک نفره
ادامه...
سواری یک نفره
فرهنگ گویش مازندرانی
په کلی
گوساله ی یک ساله
ادامه...
گوساله ی یک ساله
فرهنگ گویش مازندرانی
سه کل
مرتع و کوهی درجنوب کدیر نوشهر
ادامه...
مرتع و کوهی درجنوب کدیر نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی